امتحان آیین نامه داشتم ؛ سرهنگ پرسید : “دور زدن” کجا ممنوعه ؟
گفتم تو عالم رفاقت …
یکی تویی و یکی من…
با این ماه که هنوز هم این شهر را تحمل می کند…
همین سه تا بس است..
حتی اگر ماه هم نبود…
من قانعم…
به یک تو و یک من..
مگر میان تو و ماه فرقی هم هست؟!
گیریم که باخته ام…
اما کسی جرات ندارد به من دست بزند یا از صفحه ی بازی بیرونم بیندازد
شوخی که نیست من شاه شطرنجم….
چشمانم،نگاهت را؛
نگاهم، لبانت را؛
و لبانم، لبانت را نشانه میرود
در طلب یک بوسه ...
هنوز هم زیباست انتظار آغوشت را کشیدن
حتّی زیباتر از گذشته....