و چه احساس قشنگیست که در خلوت خود،
یاد یک دوست تورا غرق تماشا سازد...
دمش گرم ، باران را میگویم ، به شانه ام زد و گفت :
خسته شدی ، امروز تو استراحت کن ، من به جایت می بارم . . .
در این فصل بارانی زیر باران گریه میکنم تا چشمی اشک تنهایی مرا نبیند. . .