یعنی میشود،روزی برسد،که بیایی، مرا در آغوش بگیری
بخواهم از تو گله کنم، تو بگویی : هییییس …
همه ی کابوسا تموم شد …
انقدر زمین خورده ام که رنگ آسمان را فراموش کرده ام
بوی خاک میدهند تمام ارزوهایم !
نه صدایش را نازک می کرد و نه دستانش را ” آردی ” . . .