ﯾﻪ نفر ازم ﭘﺮﺳﯿﺪ : ﻣﯽ ﺷﻨﺎﺳﯿﺶ ؟؟؟
ﻫﺰارﺗﺎ ﺧﺎﻃﺮه اوﻣﺪ ﺟﻠﻮی ﭼﺸﻤﻢ اﻣﺎ ﻓﻘﻂ ﯾﻪ ﻟﺒﺨﻨﺪ زدم وﮔﻔﺘﻢ :
ذهنم فلج می شـــــود… وقتی می خوانمت
و تو حتی نمیگویی
جـــــــــانم . . .
در این فصل بارانی زیر باران گریه میکنم تا چشمی اشک تنهایی مرا نبیند. . .
کودکی به آسمان بارانی می نگریست و میگفت
خدایا گریه نکن
یک روز میاد ما آدم های خوبی میشیم...