چشمانم،نگاهت را؛
نگاهم، لبانت را؛
و لبانم، لبانت را نشانه میرود
در طلب یک بوسه ...
هنوز هم زیباست انتظار آغوشت را کشیدن
حتّی زیباتر از گذشته....
گهگاهی که دلم میگیرد با خودم میگویم،
به کجا باید رفت؟ به که باید پیوست؟به که باید دل بست؟
به دیاری که پر از دیوار است.. به امینی که امانت خوار است..
یا به افسانه دوست!!!!
تو + خاطراتـت + چـشـمانـت + دسـتانـت + لـبـخندت + اشـکـت
چـــنــدنــفـــر بـــه یــک نـــفــــر؟
یعنی میشود،روزی برسد،که بیایی، مرا در آغوش بگیری
بخواهم از تو گله کنم، تو بگویی : هییییس …
همه ی کابوسا تموم شد …