طالب پرواز هستم مقصدم چشمان تو
یاس پرپر گشته ام مرحمش دستان تو
بودنم با بودنت معنای دیگر می دهد
حال من خوش می شود با آن لب خندان تو
مثل مهتاب که از خاطر شب می گذرد.. هر شب آهسته از آفاق دلم می گذری..
هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرود